دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۶ ۳۵ بازديد

رأس ساعت سر
شاعر : مهدي رحيمي
كسي كه كودكي اش رأس ساعت سر بود
رسيده بود به حرفي كه حرف آخر بود
تمام خاطره ي كودكي اين آقا
پر از حضور غريب گلو و خنجر بود
ز كودكي خودش تا خودِ همين حالا
هميشه منتظر مردِ آب آور بود
تمام غصه اش اين بود كه گلوش چرا
بزرگ تر ز گلوي علي اصغر بود؟
تو يك طرف ،همه ي علم يك طرف اما
چگونه بود كه اين كفّه ها برابر بود
همين كه زهر اثر كرد مرد با خود گفت:
هشام هرچه كه بود از يزيد بهتر بود
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد