رأس ساعت سر

مشاور شركت بيمه پارسيان

رأس ساعت سر

۳۵ بازديد

رأس ساعت سر

شاعر : مهدي رحيمي

كسي كه كودكي اش رأس ساعت سر بود
رسيده بود به حرفي كه حرف آخر بود

تمام خاطره ي كودكي اين آقا
پر از حضور غريب گلو و خنجر بود

ز كودكي خودش تا خودِ همين حالا
هميشه منتظر مردِ آب آور بود

تمام غصه اش اين بود كه گلوش چرا
بزرگ تر ز گلوي علي اصغر بود؟

تو يك طرف ،همه ي علم يك طرف اما
چگونه بود كه اين كفّه ها برابر بود

همين كه زهر اثر كرد مرد با خود گفت:
هشام هرچه كه بود از يزيد بهتر بود


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد