مضمون بكر

مشاور شركت بيمه پارسيان

مضمون بكر

۳۴ بازديد

مضمون بكر

شاعر : غلامرضا شكوهي

مضمون بـــكر غيـــر تو پيــدا نمي كنم
تا مدح توست،لب به سخن وا نميكنم

معناي پاك اسم تو در هيچ واژه نيست
مــن با پياله دست به دريــا نمـي كنم

در وصفت آستين سخن را به هيچ روي
صد سينه حـــرف دارم و بـالا نمي كنم

آنـقدر سـر بلنــد بر ايـــوان نشستـه اي
كز خانـه هم بجــز تو تمـاشـا نمي كنم

من ذره ام كه خانه خورشيد خويـش را
از هيچـكس بجــز تو تقاضــا نمـي كنم

اي گنبد هميشه مطهر به عطــر اشك
جــز در حــريم كوي تو مــاوا نمـي كنم

در آستان بخشش تو چون حضور شمع
جز با سرشك و شعله مدارا نمي كنم

نامم اگر "غلام رضا" هست خويش را
بــا نـــردبان اسم تــو بـــالا نمـي كنم


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد