دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۵ ۳۰ بازديد
فرصت براي بال
شاعر : رضا جعفري
پلكي به هم زد آدم و ناگاه ديد هست
وقتي كه در حياط حرم مي وزيد هست
بعدا يقين به نور شما كرد ديد نيست
با شك نگاه كرد خودش را و ديد هست
پس بي خيال زردي پائيز شد و گفت :
تا انبساط سبز شما هست عيد هست
هر لحظه كهنه مي رود و تازه مي رسد
اينجا چقدر آمد و رفت جديد هست
از سينه چاكهاي شما كم نميشود
در دشت لاله خيز هميشه شهيد هست
با سنگهاي فرش حرم حرف مي زنم
اينجا چقدر سنگ صبور سفيد هست !
دل را به دست پنجره فولاد مي دهم
اينجا براي هر دل بسته كليد هست
من از كبوتران حرم هم شنيده ام
فرصت براي بال اگر مي پريد هست