
نُه چشمه از علوم
شاعر : علي اكبر لطيفيان
آنانكه عاشقند به دنبال دلبرند
هر جا كه مي روند تعلق نمي برند
از آنچه كه وبال ببينند خالي اند
عشاق روزگار ، سبكبال مي پرند
پرواز مي كنند به هر جا كه جلوه اي ست
گاهي ملائك اند و گاهي كبوترند
دل را به دست هر كس و ناكس نمي دهند
دلداده ي قديمي آل پيمبرند
آنان كه عاشق علي و فاطمه شدند
مديون خانواده موسي بن جعفرند !
ما عاشقيم عاشق زهرا و حيدريم
ما شيعيان كشور موسي بن جعفريم
آدم بدون مهر تو انسان نمي شود
سلمان بدون عشق مسلمان نمي شود
آن گردني كه تيغ تو را بوسه مي زند
سوگند مي خوريم ، پشيمان نمي شود
وقتي كبوتران حريمت ، گرسنه اند
گندم براي سفره ما ، نان نمي شود
بايد هزار قرن ، حكومت كني مرا
سلطان چند روزه ، كه سلطان نمي شود
تو خوب جايي آمده اي سروري كني
هر رعيتي كه رعيت ايران نمي شود
تو هشتمين پيمبر قرآني مني
حق خدا و حق مسلماني مني
تو آسمان عشقي و خورشيد گنبدي
خورشيد هشتمي و به ايران خوش آمدي
تو كربلايي و نجفي و مدينه اي
يعني شهيد و شاهد و مشهود و مشهدي
نُه چشمه از علوم ، به قلب تو جاري است
با اين حساب ، عالم آل محمدي
تو آمدي و آمدنت رفتني نداشت
مانند آفتاب تو در رفت و آمدي
اي آبروي جن و ملك خاكبوسي ات
عالم فداي جلوه شمس الشموسي ات
زائر شدم نسيم ، صداي مرا گرفت
از دستم التماس دعاي مرا گرفت
يك شب كنار پنجره فولاد ، مادرم
آن قدر گريه كرد ، شفاي مرا گرفت
يك پارچه گره زد و تا سالهاي سال
« سهميه امام رضا » ي مرا گرفت
صحن تو ، آسمان تو ، گنبد طلاي تو
حتي مجال كرب و بلاي مرا گرفت
ايمان نداشتم كه ضمانت كني مرا
تا اينكه آهو آمد و جاي مرا گرفت
اي دستگير صبح قيامت سرم فدات
هم خانواده هم پدر و مادرم فدات
اي مهربانترين كرم سفره ي گدا
يا ايها الرئوفي و يا ايها الرضا
امشب خدا كند كه تو را اي حضور سبز
اين قوم اشتباه نگيرند با خدا
اي لطف بي نهايت شبهاي زائران
يكبار ما ، سه بار شما ، پيش ما بيا
با گريه هاي توست اگر گريه مي كنيم
اي روضه خوان گريه ي ابن شبيب ها
يابن شبيب گريه فقط بر غم حسين
يابن شبيب گريه فقط بهر كربلا
يابن شبيب جدّ مرا سر بريده اند
پيش نگاه عمه ما سر بريده اند
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد