شعري تقديم به ساحت مقدس پيامبر (ص)

مشاور شركت بيمه پارسيان

شعري تقديم به ساحت مقدس پيامبر (ص)

۳۴ بازديد

با فريب خوردگاني كه به سوداي شهرت و به تحريك بازماندگان نسل ابولهب و ابوجهل ، بر چهره خاندان رسالت (ع) خاك مي‌پاشند ، غافل از اين كه « نصر من الله و فتح قريب » :

برادر شيطان

شاعر : رضا اسماعيلي

مهم شدي ، نشدي؟! سايه‌ات شده سنگين
بيا كمي تو كنار دل خودت بنشين

سرت شلوغ و دلت منزوي است فكري كن!
براي اين دل تا خورده ، اين دل مسكين

شنيده‌ام كه تو گم كرده‌اي خودت را باز
و باد مي‌بردت سمت «هيچ» بعد از اين

دوباره جلوه دنيا گرفته چشمت را
دوباره كرده تجمل دل تو را تزئين

نشسته مثل مگس، روي نفس پروارت
غبار عافيتي زرد ، كام او شيرين !

هنوز بر سر نفس تو شاخ شيطان است
شدي تو بنده اين غول وحشي بي‌دين

زدي تو لاف « اناالحق » برادر شيطان !
شنيده‌ام كه خدا را نمي‌كني تمكين

زدي صلاي« اناالحق » ، تو خاك بي‌مقدار
خدا كجا ، تو كجا ، اي پديده خود بين؟

دهن كجي به خدا كردي و نفهميدي
كه حك به روح تو شد ، آيه « ولاالضالين »

به روي حضرت آيينه خاك پاشيدي
شدي تو مثل ابوجهل و بولهب ، بي‌دين

مباد اين كه شوي گرم كار خود بيني
خدا كند كه بيفتي ز تخت «من» پايي

تو خود حجاب خودي ، از ميان چو برخيزي
پرنده مي‌شوي و مي‌پري به «عليين »

خدا، فرشته، تبسم، بهشت، سيب سرخ
هبوط ، وسوسه، شيطان ... كدام ؟ آن يا اين

بيا و بار دگر انتخاب كن «آدم»
تويي و برزخ اين انتخاب ، بعد از اين


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد