2 شعر جديد از عبدالجبار كاكايي

مشاور شركت بيمه پارسيان

2 شعر جديد از عبدالجبار كاكايي

۳۵ بازديد

غارت بسيار

بي زارم ازين ساعت ديواري
از اين شب طاقت كُش بيداري

از دلقك اين بازي سر در گم
از ديدن اين صحنه ي تكراري

هر ثانيه در مغزم، مي كوبد
چون چكش ِبي وقفه ي نجاري

سي سال به هر حادثه" نه "گفتم
تاوان پذيرفتن يك " آري"

دلخون شده از عقده ي ناكامي
ويران شده ازغارت بسياري

طاعون زده ي عشق اهورايي
عبرت زده ي شور فداكاري

آبادي من سوخت به ويراني
سربازي من رفت به سرداري

اي كاش كه عقل من و تو كم كم
برخيزد ازين بستر بيماري

 

سنگ بي دليل

با تو حرف مي زنم آي .. سنگ روبرو
تيغه ي هزار لا ، صخره ي هزار تو

گوش كن صداي من جويبار نازكي ست
مي تراود از درون ، مي خروشد از گلو

ايستاده اي درست روبروي سينه ام
كوره راه انتخاب، سنگلاخ آرزو

قد نمي كشي زخاك ، جز به سمت پنجره
وا نمي كني دهان ، جز به قصد هاي و هو

نه هواي بخششي كز تو بگذرد نسيم
نه اميد جوششي كز تو پرشود سبو

آي....سنگ بي دليل اي غرور دير سال
سنگريزه مي شوي در كف هزار جو

براي مشاهده اشعار عبدالجبار كاكايي كليك كنيد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد