
صميميت و تعهد و شهوت
شاعر : باقر رمزي (باصر)
عشق يعني حل شدن در ديگري
جذبه اي در سرسراي مسگري
عشق يعني جز خدا را بي خيال
چون جواب هر جوابي از سوال
جان من در پيشگاه سادگي
عشق يعني آخر دلدادگي
عشق در دست عدم پيدا بود
ور نه هر عشقي كف دريا بود
گر صميمي گشته اي بايار خويش
خويشتن را مي نكن بر دار خويش
گر تعهد داري اندر كار خود
مي نزن جز سجده بر دادار خود
شهوت خويش از هوسها باز دار
تا شوي در بت پرستي رازدار
عشق يعني بي كلامي در ستوه
عشق يعني تيشه ها بر جان كوه
عشق يعني گم شدن در بي كس
گم شدن در كوچه ي دلواپسي
نكته اي در مورد شعر از زبان خود شاعر :
در شعري كه امروز گفته ام سه واژه وجود دارد : « صميمي يا صميميت ، تعهد ، شهوت »
ما در زندگي روزمره زياد ميشنويم كه فلاني عاشق شده يا خودمان ميگوييم عاشق شده ايم
در عشق واقعي نه مجازي ، اين سه پايه بايد باشد و حفظ شود. اگر يكي ازاين پايه ها حذف شود عشقي وجود نخواهد داشت.
مثلا اگر انساني شهوت و تعهد داشته باشد و صميميتي نداشته باشد ، ميتوانيم عشق شهواني بناميم
يا اگرتعهد و صميميت باشد و ميل و شهوت نباشد ..........؟
و يا اگر شهوت و صميميت باشد و ...........نباشد ؟
براي مشاهده اشعار باقر رمزي كليك كنيد
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد