حرم آباد

مشاور شركت بيمه پارسيان

حرم آباد

۳۳ بازديد

حرم آباد

شاعر : قاسم نعمتي

گرد و غبار غم زده خيمه به سينه ام
من زائر قبور خراب مدينه ام

آنجا كه گريه ها همه خاموش و بي صداست
هركس بميرد از غم آن سرزمين رواست

آنجا كه بغض سينه گلو گير مي شود
حتي جوان ز غربت آن پير مي شود

خاكش هميشه سرخ و هوايش غباري است
از گريه هاي فاطمه آيينه كاري است

اهل مدينه باب عداوت گشوده اند
بر اهل بيت ظلم فراوان نموده اند

هركس دم از علي زده تخريب مي شود
صديقه مطهره تكذيب مي شود

دنبال بي كس اند كه تنها ترش كنند
صياد بلبل اند كه خونين پرش كنند

از نسل هيزمند و به آتش علاقه مند
تفريحشان تمسخر هر ناله بلند

در خواب هم نشان حيا را نديده اند
نيروي خويش را به رخ زن كشيده اند

بغض علي زبانه كشد از وجودشان
رنگ ريا گرفته همه تاروپودشان

روزي كه راه حضرت صديقه بسته شد
باضربه اي حريم ولايت شكسته شد

ظلمي اگر كه هست از آن لحظه حاكي است
تصوير چادريست كه در كوچه خاكي است

امواج يك صدا دلم آزار مي دهد
گويا صداي صورت و ديوار مي دهد

گويا به گوش مي رسد ازقصه فدك
آواي نيمه جان و ضعيف «علي كمك»

تصوير هرچه درد از آن صحنه شد بديع
يك گوشه اي ز غربت آن لحظه شد بقيع

اوراق خاطرات غيورانه نيلي است
هر چه كه هست صحنه يك ضرب سيلي است

بي درد مردمان زمان جان مرتضي
ما را رها كنيد بميريم زين عزا

روزي رسد ز سينه غم آزاد مي كنيم
همراه منتقم حرم آباد مي كنيم

گلدسته مي زنيم چونان صحن كربلا
گنبد بنا كنيم چونان مشهد الرضا

ما داغ دار سيلي ناحق مادريم
چشم انتظار منتقم آل حيدريم


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد