دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۴ ۳۲ بازديد
روزي از چشمه خورشيد تو بر ميگردي
مي رسي بر سر بالين طبيب
ميگذاري تو به دستان حبيب
برگ سبزي كه تو از شاخه مو
كردي از باغ شفاخانه درو
و به تكرار بگوئي به طبيب
كين همان وعده ادعيه توست
كه فلان شب به زبان مي راندي
اي حبيبي كه در انگشت دوائي داري
به من غمزده از او بچشان
شايد از يمن دعاي سحري
ورقم بر گردد
غم دل سر گردد .