تخم حرام

مشاور شركت بيمه پارسيان

تخم حرام

۲۹ بازديد

هم نقش تو بر شانه ام از رنگ تر افتاد
چون آتش سوزنده به جانم شرر افتاد

چون آب رواني تو به سر چشمه سرداب
سرداب چه خوش گفته كه در من اثر افتاد

خوش باد خدايي كه رساند به تو نيسان
كز بهر نجات تو ، چنين بال و پر افتاد

از نقش تو بهتر نتوان سينه كشيدن
در سينه بود هر چه به لبهاي تر افتاد

بر خيز و بيا تحفه آزادي ، كه از دوش
جاي مني صد تخم حرام از كمر افتاد

حاشا كه به سر منزل عنقا به صد افسوس
يك تير بريديم و در آن صد دگر افتاد

پنهان و خفا در جگر اميدي نهاديم
اينبار زبيهودگي از من جگر افتاد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد