خيال

مشاور شركت بيمه پارسيان

خيال

۳۱ بازديد

سالها دل ز سر موي تو افشان كردم

دل ز تحريف كلام تو پشيمان كردم

رفتم از برج تمناي تو بالا همه شب

تا قمر را به كف خرقه و دامان كردم

دست بر ابر خيال تو زدم در رويا

تا ز باران تو هر ديده اي گريان كردم

آفتاب تو زمن رفته كه در سايه خويش

نيش صد عربده بر پيكر بي جان كردم

گشتم آواره و آواره ام از دشت و چمن

كز دعاي سحري يادي ز كاشان كردم


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد