اشراق

مشاور شركت بيمه پارسيان

اشراق

۳۰ بازديد

اي كه در دامم نهادي حلقه گيسوي خويش

عاشقان را طعمه دادي برده اي در كوي خويش

برده اي در يوق دوران گردنم را باز كن

وارهان جاني كه دادي زخمي از ابروي خويش

در شب فرهادم از شيرين سخن من چون زنم

همچو يوسف گشته اين دل غرقه اي در جوي خويش

باز كن اشراق را هم باز كن ميثاق را

تا كه بر بندي تو ياسي را ميان موي خويش

از ختن هم دل نشد تسكين درد عاشقي

آرزوها را تو دادي نكهتي از بوي خويش

ما به پا بوس تو در مزرعه خورشيديم

خرم آن چشمي كه كردي شاهدي بر روي خويش

من كه مستم در مزار باده خواران سوختم

خرم آن دل را كه بردي در شب دلجوي خويش


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد