عمر

مشاور شركت بيمه پارسيان

عمر

۲۹ بازديد

خالي شده ام به سبك پيمانه عمر

بر خاست هما زبام كاشانه عمر

سرخم به درون آتش از خون رزان

زردم به ميان دام و از دانه عمر

شادي كه خورد كه قحطي شاديهاست

عنوان هر آنكه خورده ديوانه عمر

در گيس تو افسر است از سوسن و ياس

در موي من آلتي ست از شانه عمر

اندوه تو را جفا پديد آورده است

لبخند مرا قصاص افسانه عمر

خوش باش و در اين سراچه مغرور مشو

هر چند شدي رفيق بيگانه عمر

برخيز تو اي خواجه كه خش خش بكشد

حمال زمانه رخت از خانه عمر


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد