دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۳ ۳۴ بازديد
شاعر بىنام و نشانم مخوان
طاهر و عطار زمانم مخوان
گر چه بسا رنج زمان ديدهام
خار مغيلان و كمان ديدهام
ليك نظر بر من مسكين كند
او كه نظر بر غم شيرين كند
من ز اساطير قرون آمدم
خاكم و همراه جنون آمدم
مكر خدا خوردن گندم نبود
ميوهى آدم گل گندم نبود
ميوهى آدم طمعى بيش نيست
حاصل حوا بجز اين نيش نيست
اين ثمر از آدم و حوا بود
آخر آدم گِل و حلوا بود
باز در آن جامعه سر مى كشيم
جامهى تزوير به بر مىكشيم
باز كند سجده به آدم ملوك
باز ريا كارى و علم السلوك
آتش و خاكسترم از خويش بود
كاش كه اين سر دگر انديش بود
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد