دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۳ ۲۷ بازديد
توئي كه از رداي من شراب كهنه مي سازي
چه كم داري در اين مستي عذاب كهنه مي سازي
به خواب من نمي آيي به دوشم سر نمي سائي
ز اشك داغم اين دل را كباب كهنه مي سازي
مرا واجب بود نامت كه در هر خامه بنويسم
چسان از راه اشراقت كتاب كهنه مي سازي
رقيمي بوده در دشتت ميان نام گلگشتت
كه بيداري دلها را ز خواب كهنه مي سازي