گلگشت

مشاور شركت بيمه پارسيان

گلگشت

۲۷ بازديد

توئي كه از رداي من شراب كهنه مي سازي

چه كم داري در اين مستي عذاب كهنه مي سازي

به خواب من نمي آيي به دوشم سر نمي سائي

ز اشك داغم اين دل را كباب كهنه مي سازي

مرا واجب بود نامت كه در هر خامه بنويسم

چسان از راه اشراقت كتاب كهنه مي سازي

رقيمي بوده در دشتت ميان نام گلگشتت

كه بيداري دلها را ز خواب كهنه مي سازي


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد