درخت

مشاور شركت بيمه پارسيان

درخت

۳۰ بازديد

تك درختى بود روزى در كويرى بى‏درخت

ريشه‏اش پنهان و برگش ظاهر و ساقش چو سخت

ريشه‏اش گه گاه مى‏رفت رو به كج گه رو به راست

گرچه برگش زردى و سرخى و ساقش اين نخواست

يك تنه بخشيده او بر كاروان‏ها سايه‏اى

ار كه ببريد شاخ و برگش وى نكردى لابه‏اى

بى ترهم رهگذر با هر تبر زد شاخه‏اش

آن يكى روى تفرج چون شكستى ساقه‏اش

چون درخت اين ديد و گفت بر اين و آن

كاين نباشد پاسخ مهر من تنهاى اندر اين ميان

او چنان با درد و آه و سوز دل مى‏گفت اين

كين نباشد روى مهر اى وحشى اندر زمين

مردمان چون اين سخن زان يك تنه بشنيده‏اند

نى كه نادم بل ز اغراض آن تنه بشكسته‏اند

باصر اين راه قديمى كين زمان نو گشته است

ار كه محبوبى بود محبوبى اينك گشته پست


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد