دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۳ ۳۱ بازديد
جانا بگذر ز عيش و مستى
كين باديه ننگرد كه هستى
اين مى كه ز پى شد آرزويت
بر آب دهد صد آبرويت
كس ذرّه ز مى وفا نديده است
كى برّه ز برّ وى چريده است
غافل منشين كه درد از اوست
بى باده و مى سراى نيكوست
اى جام جهان نماى سبحان
پندى برسان ز كوى لقمان
گر پند ازل فقط همين است
دردا كه جفا و درد و كين است
صد يل به ميان باده خفتند
تا ما نگريم چه بود گفتند
حقا كه زمانه كشت ما را
زان بعد مى است سنگ خارا
يك سينه درد از او خريديم
صد سينه خوش كزو دريديم
جانا بگذر ز عيش و مستى
كين باديه ننگرد كه هستى