دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۲ ۲۹ بازديد
حافظ آن خرقه و سجاده و عرفان بردى
بوسه گاه لب هندوىِ رفيقان بردى
قصر فردوس تو را گويى به خاك آوردند
خانقاه و چمن و بلبلِ خوشخوان بردى
بى گمان شرب مدام تو فراموش نشد
گرچه از ما تو كنون روضه ي رضوان بردى
حافظا عذر بنه اين همه نادانى را
صلح هفتاد و دو ميليون ضعيفان بردى
همچو زندان سكندر همه در زنجيرند
رفتى اما تو چنين گل ز گلستان بردى
كى و كاووس وطن آب مصلاها را
جوى و گلزار و مى و مطرب و ايمان بردى
باصر از گفته حافظ غزلى نغز بخوان
خوش بود حال تو چون نامى ز ديوان بردى