دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۲ ۲۹ بازديد
مگذار كه در حسرت پيمانه بميرى
بى عشق و به دور از رخ جانانه بميرى
برخيز كه در نطفهى اين نسل خرافى
چون ناله بلند است و به رندانه بميرى
اى يار گر اين راه بجز زهر تباهيست
رو تا كه تو همچون من بميرى
آسوده مخند اى لب چون نار و مرنجان
دل را كه تو هم در دل ويرانه بميرى
مگذار كزين خرمن بخشودهى دادار
با ياد چمن در حد يك دانه بميرى
هُش دار بر آنكس دهد اين باصر بينا
هُشيار! مبادا چو هُبل گوشهى بتخانه بميرى