سپيدي

مشاور شركت بيمه پارسيان

سپيدي

۳۱ بازديد

گر مرا دردانه‏اى از شام تار آيد برون

سينه با شكرانه از غوغاى نار آيد برون

كى بر اندامم رسانى دست انسانى كه من

در نظر خواهان غارم تا نگار آيد برون

مهر مادر را مجازى كرده دوران بنگرم

جاى شير از سينه خار آيد برون

شهره‏ى شهرم كه پيشانىّ خود كردم سپيد

تا كزين شهرت سپيدى از تبار آيد برون

در ميان جامه‏ام پيكر بسوزد تا سحر

كز سر افيون و مى تن هم خمار آيد برون


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد