دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۲ ۳۰ بازديد
در نگاهى كه تو را در سفرم مىجويم
خال و خلخال رخت در قمرم مىجويم
بشنويد اين سخن از زخم كهنسال فراق
كه عافيت كو كه من اندر ثمرم مىجويم
سالها عمر من همراه خطر فانى شد
باز در راه تو جانا خطرم مىجويم
سوخت در سايهى افيون تن پژمرده و ديد
آن چه اين جا همه را در جگرم مىجويم
مدعى گفت بيا غم به سرانجام آريم
گفتم اين ره ز دل خيرهسرم مىجويم
همچو يابوى فرو رفته به گل مىمانم
علم اعجاز ز پالان خرم مىجويم
خير ما را تو ز درياى عدم مىجويى
من به سرداب درونى اثرم مىجويم
باصر اين قاصدك از كوى رفيق آمده است
بادهاى بهر وى از چشم ترم مىجويم