اميد ثمر

مشاور شركت بيمه پارسيان

اميد ثمر

۳۰ بازديد

يك چشم به در دارم يك ديده‏ى‏تر دارم

زين چشم خمار آلود در سينه شرر دارم

اين دست تهى باشد قامت چو سهى باشد

سرو و گل و ريحان را انداز كه بردارم

از دامنت اى يزدان بگشا در اين زندان

كآزاد شود اين جان ترسى ز خطر دارم

سوگند و كلامم تو در كام سلامم تو

اميد و مرادم تو كآغاز دگر دارم

بى‏چشم نظر دارى وز حال خبر دارى

ناخوانده اثر دارى چون بوده خبر دارم

خندان و غمين باشم يغما و امين باشم

با شام عجين باشم اميد سحر دارم

اى مقصد و مقصودم وى معبد و معبودم

زين خرمن موجودم اميد ثمر دارم

در خاك حلالم كن از غصه محالم كن

كز سختى ايامم دستى به كمر دارم

باصر به سر كويت مشتاق برو رويت

در جام بلاجويت اما و اگر دارم


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد