در بند

مشاور شركت بيمه پارسيان

در بند

۲۶ بازديد

 به چمن گو چو مرا گشته ملال از كوثر

آرزويست تو را خواب و خيال از كوثر

بندم از پا بگشا جام مرامم بده دوست

تا كه نوشند تو را ز آب زلال از كوثر

جرعه‏اى ده كه به پا خيزم و با سرو بلند

به ثريا رسم از نام جلال از كوثر

من ز مسجد به طرفدارى جام آمده‏ام

كى كشم سر به سما با پر و بال از كوثر؟

بيمه‏ى زهد و خراباتى‏ام از دولت عشق

عشق بخشد به من آن نان حلال از كوثر


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد