دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۲ ۲۹ بازديد
اى دريغا مىرسد بر ما دمادم پنج عصر
مى خوريم ما جاى شادى ناله و غم پنج عصر
پنج عصرم تا سحر با شام يلداها يكى است
صبح صادق بگذرد چون جام با جم پنج عصر
سوى آتش مىرود دلها بگو كو آب خضر؟
كو حياتى تا كه نوشم ز آب زمزم پنج عصر
اين حسادتهاى بىحاصل ز بد چشمان كيست؟
كان سبب از مردم آرد اشك نم نم پنج عصر
منظر چشمان او در آسمانها مىگريست
چون كه در چشمش شبابى مى خورد سم پنج عصر
كاش از سر منزل عنقا بيايد قاصدك
باخبر باشيم از ياران افخم پنج عصر
يا رب آيا مىشود از حوض كوثر آب خورد؟
يا فشانى ذرّهاى مانند شبنم پنج عصر؟