معرفت را يوسف اندر چاه ديد
دست اخوان را بسى در جاه ديد
دست غيبى از سپهر آمد برون
تا عزيزى قدرت از درگاه ديد
گو نزيبد در جهان ظلم و دغا
چشم اغوا چشمهاى گمراه ديد