انزلنا

مشاور شركت بيمه پارسيان

انزلنا

۳۲ بازديد

آن كه ديروز نمود عشوه ز تن زيبا بود

رخ و رو جامه‏ى تن گويى به از ديبا بود

لب آغشته به مهرش به من آورد نويد

كه بگير اين قدح و جامى كه در صهبا بود

من كه امروز ندارم ز برم چشم آرو

دل خوشم بر نظرت كان نظرى بينا بود

هر چه‏ام زخم زنى بر دل من دانى تو

كه وجودم شده ازرق اگرم برنا بود

تن ضعيف است و ندارد زر و زورى ليكن

هر چه دارد ز ازل بى‏گنهى مبنا بود

همچو خلخال به خالت شده اين دل پرگار

كه تو خالت شده دام و دل ما دنيا بود

شده‏اى باصر شوريده چرا غرق گناه

تو دمادم دمت از سوره‏ى انزلنا بود


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد