دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۲ ۲۸ بازديد
مرا در خانهام بيگانه خواندند
صداى تيشه را افسانه خواندند
مرا در آبراه نيلبكها
دميدند در من و ديوانه خواندند
منال اى سبزه در دستان آتش
كآتش با پر پروانه خواندند
بزن بر دف كه درويشان بسوزند
چو دف را صافى ميخانه خواندند
به بال عندليب ارغوانى
قسم جانا ورا بىدانه خواندند
مشو غافل ز باغ مهربانى
كه باغ و لاله را ويرانه خواندند
ز بس در ساغرم آتش گشودند
كآتش را چنين كاشانه خواندند
نبرديم از خم گيسوى بويى
كه رحمان را در اين بتخانه خواندند
به فتواى تو شوخ از شيخ ناليد
همى نالد چسان فرزانه خواندند
ز وجدان نامهاى كردند امضاء
همانجا دجله را دردانه خواندند