يد يزدان

مشاور شركت بيمه پارسيان

يد يزدان

۲۹ بازديد

گر ز بالين من آن خسرو خوبان برود

سر به سوداى رخش در پى جانان برود

يا رب اين ناله كه در چاه زنخدان دارم

بس فراوان شده چون بانگ غزلخوان برود

حكمت سيم و زر و سفره‏ى رنگين در چيست؟

كه گهى پر كند انبان و گه از سفره بى‏نان برود؟

ياد باد آن شه دلداده كه در كوچه‏ى شب

با دلى غمزده از كوى يتيمان برود

غربت از غربت خود نالد و من در غم او

يوسف از چاه غريبانه به زندان برود

عقل گفتا كه من از سيرت انسان نروم

تا ز نوميدى خود صورت شيطان برود

شاد باش اى بصر از دولت قرآن آمد

هر كه آيد به جهان با يد يزدان برود


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد