دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۲ ۳۰ بازديد
مىرسد مردى كه زنجير غلامان بشكند
دست جور از جوريان و سربداران بكشند
اى صبا رامشگرى را بر لب بامم بر آر
تا ز تار و چنگ و بربط راه زندان بشكند
يا رب آن نور است و جانم در پى آن نور و من
ناصحى خواهم مبادا ملك و ايمان بشكند
ار كه يزدانم بر آرد ذرهاى از مقدمش
تخت ابليسان و غدّاران دوران بشكند
هى منال اى باصر از نى در چمن خواهد وزيد
غمزهى زلف ثمينش تا مغيلان بشكند