دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۲ ۳۰ بازديد
مژده ي وصل تو را باد صبا باز آورد
روي مه پيكرت اي جان ز چه رو ناز آورد
بگذار از نفست سينه ما خوش باشد
سينه ام بهر تو صد ناله دمساز آورد
انتظارم همه شب ز آخر شب بود كه بود
زان اذاني كه خبر زعالم آغاز آورد
شهر بي بركتم اي جان گرانمايه چسان
اشك خشكيده ي هر ديده غماز آورد
شهر ، آشوب تو شد اي ملك شهر آشوب
كه عاقبت بر تن مجنون پر پرواز آورد
دل چه گويد ز فراق تو كه چون سرو بلند
بهر هر كرده ما ديده اغماز آورد
باصر از موهبتش مور ملك ناز نكرد
بس كن اين شكوه مرا ناله خونساز اورد