دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۲ ۲۴ بازديد
ساغرى را زِ ازل عالم ربانى داد
يك نشانى زِ جنان بر دل انسانى داد
برگ سبزى كه كنون تحفهى درويشان است
ذرهاى زِ عالم عدن است كه مهمانى داد
برو فيض از قلم و نون اديبانش گير
كه به تفسير خود از آيهى قرآنى داد
ار كه قارون نمك از سفرهى ايتامش برد
وعدهها داده و آن مائده پنهانى داد
زير ايوان مدائن كه بود كسرى را
كاخى از گرد فرو خفتهى ويرانى داد
اى كه در عقل و فراست يد طولا دارى
مدعى را كه زبان معنى نادانى داد
گه قسم بر لب زيتونى و گه گندم را
بر لب آدم و حوا و پريشانى داد