كعبه و بتخانه

مشاور شركت بيمه پارسيان

كعبه و بتخانه

۳۰ بازديد

از رياكارى رندان دل بيگانه بسوخت

وز سر مى‏زدگان ساغر و پيمانه بسوخت

ز كدامين نمك اين زخم چنين مى‏سوزد

كه ز هر سوز كنون عاقل و فرزانه بسوخت

درد هجرى كه در اين دير مغان آوردند

غافل از دوش و دل از صحت افسانه بسوخت

آن چراغى كه عدم بر دل كاشانه فروخت

ز قبس سوسن و آلاله و كاشانه بسوخت

برو اى شمع ريايى كه ز هر مردم چشم

خرقه‏ى مِى زده با جامه‏ى پروانه بسوخت

ما و كف حلقه و دف گرد منا مى‏گرييم

كه ز تزوير و گنه كعبه و بتخانه بسوخت

دل بسوز از سر تحريف كلامش هيهات

كه روايتگر و قرآن چه غريبانه بسوخت

طعمه‏ى چرخ و فلك دانه و دام است هنوز

صيد اين گردش دون در پى هر دانه بسوخت

لاف سر مستى مزن باصر و حكم است چنين

كه در اين شهر بسى حكم حكيمانه بسوخت


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد