دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۱ ۳۰ بازديد
مىتوان از گنه رند خطاكار گذشت
وقت آوردن جام از گُنه يار گذشت
مىتوان همچو خليل از سر تسليم و رضا
نى ز فرزند و نه بتخانه كه از نار گذشت
پاى اين خسته كه در وادى زمزم برخاست
آن چنان تشنهى حيوان شده كز خار گذشت
دل ما سنگ نباشد كه چنين يار برفت
كز پى رفتن يار اين دل ما زار گذشت
بس كه از معصيت اين دل شده غمگين امروز
غافل از خود شدم و كار من از كار گذشت
ما در اين دير كه باصر چه خطرها ديديم
بگذر خوش به سلامت كه دگر بار گذشت