دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۱ ۳۲ بازديد
ديگر از عطر خوشت يار، خبر نيست كه نيست
ديگر از كِشتهى محصول بهارى كه اثر نيست كه نيست
آن همايى كه سعادت به منش بذل نمود
اينك از بام پريده است و دگر نيست كه نيست
اشك غم از مژهى خستهى دل گشت تهى
گرچه از وقت فراقش چو ثمر نيست كه نيست
ز دلش باصر تواب و غمين اين افغان
به كه گويد چه بگويد كه پسر نيست كه نيست