دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۱ ۳۱ بازديد
صحنهى بازى ما جايگه خوبان است
صحبت از شرب مدام و لب درويشان است
ورد كام من و منصور بجز الحق نيست
گرچه اين قاعده باطل شدهى انسان است
زاهدا جامهى تزوير بيفكن كه زمين
نه براى تو و غارتگر و بىدينان است
حاجى از واژهى »حاجى« به طرب آمد و داد
كه به اقرار خود همسايهى مسكينان است
همچو ابرام تو اندر طلب وصل نه اى
ور نه ابرام همه انديش تو بىايمان است
گفتمش او نخرد سيم و زر و سجده به هوش
كين طواف حج نبود دامگه شيطان است