صبر ايوب

مشاور شركت بيمه پارسيان

صبر ايوب

۳۶ بازديد

زين تألم تا به كى بايد گريست

من كه از ايوب صبرم بيش نيست

زاهد پشمينه پوشى داده‏ام پندم ولى

من ندانم وى چرا با عابدان هم كيش نيست

بايد آن جام سبو را تا نهايت سر كشيد

دل گواهى مى‏دهد جانا كه فردا پيش نيست

خرقه‏ى درويشى‏ام سالوس غم زين ربود

وى ندانست در وجودم خرمنى جز ريش نيست

ار كه بيگانه بدادم قدحى كردم نوش

آشنا را چه توان گفت كه غير از نيش نيست

هر كه را رب بدهد از كرمش عشق و اميد

بدهد باصر شوريده كه بهر خويش نيست


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد