دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۱ ۳۶ بازديد
زين تألم تا به كى بايد گريست
من كه از ايوب صبرم بيش نيست
زاهد پشمينه پوشى دادهام پندم ولى
من ندانم وى چرا با عابدان هم كيش نيست
بايد آن جام سبو را تا نهايت سر كشيد
دل گواهى مىدهد جانا كه فردا پيش نيست
خرقهى درويشىام سالوس غم زين ربود
وى ندانست در وجودم خرمنى جز ريش نيست
ار كه بيگانه بدادم قدحى كردم نوش
آشنا را چه توان گفت كه غير از نيش نيست
هر كه را رب بدهد از كرمش عشق و اميد
بدهد باصر شوريده كه بهر خويش نيست
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد