هوهوي تو

مشاور شركت بيمه پارسيان

هوهوي تو

۲۷ بازديد

در مى‏و ساغر دوشينه سر موى تو خفت

چشم بيدارى ما در خم ابروى تو خفت

مردم چشم مرا آن شب يلدايى برد

اى بنازم به دو چشمى كه شبى سوى تو خفت

اشك حسرت كش ما را به فغان آوردند

آن دمى را كه عدويى بر ابروى تو خفت

بشكند دست عدو كز سر طغيانش دوش

با دو صد كينه‏ى ديرين به سرو روى تو خفت

حلقه‏ى ذكر و سماع و دف و تنبور آريد

جان آن مطرب تنها كه ز هوهوى تو خفت

سال‏ها دل طلب از جام معانى مى‏كرد

يا رب اين جان غمينى كه در كوى تو خفت

هستى و معرفت از جوشش كوثر باقيست

گر دل و ساقى اطهر به لب جوى تو خفت

برسان قاصد و آور تو صبا پيغامى

در سحرگه دل باصر چو به جادوى تو خفت


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد