دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۱ ۳۱ بازديد
گر نيابى گوهرى هرگز نيابى خويش را
مار زنگى را چه ارزد گر نباشد نيش را؟
از كمر زنّار گير اى صوفى اهل يقين
كين تعلقها نگيرد دامن از درويش را
ثروت قارون نيرزد تا در اين دير فنا
بهر سيم و زر سپارى خرمنى از ريش را
دور باد از ساغر و مى سنگ نادانى و همّ
حاش للَّه ار بيفزايى كنون تشويش را
نسل فرهاديم و از هر تيشه مىآيد سروش
تا بگويد داس احمر مىتراشد كيش را