من و تو
شاعر : وارطان هاكوپيان
من و تو زير درخت نشسته ايم،
- درخت بهار را مي زيد
من و تو زير درخت نشسته ايم،
- درخت تابستان را مي زيد
من و تو زير درخت نشسته ايم،
- درخت پاييز را مي زيد
من و تو زير درخت نشسته ايم،
- درخت زمستان را مي زيد
من و تو زير درخت خاك شده ايم،
- ببين درخت چه مي زيد.
گويه - 197
شاعر : مفتون اميني
درخت را مي بينيم
كه از سفر زمستاني خود، شاد و جوان بر مي گردد
و ما با تن و جاني فرسوده
رود را مي بينيم
كه هم در خانه مي ماند و هم به دريا مي رسد
و انسان
گرفتاري در عيش پاره وقت
پرنده ها را مي بينيم
كه همت كوچ از گرم و سرد را دارند
و ما در لاك تحمل خود مي سوزيم
يا مي پوسيم.
آه. انسان
كه عفونت روزانه اش
آن اندازه كه زخم بر كرامت است
تازيانه بر غرور بي جا نيست.
شاعر : ساره دستاران
اين روزها
حال و هواي خوبي دارم
صبح ها
سنجابي از در و ديوار دلم بالا مي رود
شب ها
دلفين ها در خواب هايم شنا مي كنند
اين روزها حال و هواي خوبي دارم
اما من به پايان چيزهاي خوب مشكوكم
مي ترسم چشم باز كنم
از سنجابم پوست گردويي مانده باشد
دلفين ها در خواب هايم خودكشي كرده باشند
شاعر : هايده حسن زاده
پشت پنجره خيالم
چيزي نبود
جز همين رويش سبز و ريزش زرد
تردد آدم ها با ترس
و تماميت خيابان هايي كه لخت بودند
و كوچه هايي كه عريان
و گاهي صداي ريزي از عشق
كه در هاضمه سكوت مي مرد