مرگ در ادبيات فارسي

مشاور شركت بيمه پارسيان

مرگ در ادبيات فارسي

۳۱ بازديد

  مرگ در ادبيات فارسي

مرگ، مفهومي است كه همواره دغدغه انسان در طول تاريخ بوده است. اين دغدغه يكي از عميق‌ترين مسائلي است كه هنرمندان، انديشمندان، سخنوران و اديبان به آن پرداخته‌اند بخصوص در ادبيات كلاسيك فارسي، مساله مرگ در ادبيات بسياري از شاعران با رويكردهاي مختلف، در سبك‌ها و قالب‌هاي شعري مختلف به وفور ديده مي‌شود.

اگر از پدر شعر فارسي بخواهيم آغاز كنيم، رودكي مرگ را امري محتوم و جهانشمول مي‌داند:

هر گلي پژمرده گردد زو نه دير
مرگ بفشارد همه در زير غن

رويكرد فردوسي به مرگ، مثل نگاه او به ديگر موضوعات، رويكردي حماسي است. او مي‌گويد:

همه مرگ رائيم پير و جوان
كه مرگ است چون شير و ما آهوان

علاوه بر رويكردهاي قبلي، فردوسي نگاه عبرت‌انگيز به مرگ را نيز مدنظر قرار داده است:

مگر بهره گيرم من از پند خويش
برانديشم از مرگ فرزند خويش

ناصر خسرو، سفرنامه‌نويس بزرگ قرن پنجم نيز به ترس مردم از مرگ پرداخته است. او توجه به مسائل ديني هنگام ترس از مرگ را تجويز مي‌كند:

ترسيدن مردم ز مرگ درديست
كان را بجز از علم دين دوا نيست

در اين ميان برخي ديگر از شاعران و عارفان، به مقامي رسيده‌اند كه نه‌تن‌ها از مرگ نمي‌هراسند، بلكه مرگ را براي وصال معبود شيرين مي‌پندارند.

سنايي، عارف نامدار قرن ششم در اين باب چنين مي‌سرايد:

مرگ اگر مرد است گو نزد من آي
تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ

يا در بيتي ديگر اديب صابر مي‌گويد:

مرگ چون موم نرم خواهد كرد
تن ما گر ز سنگ و سندان است

خواجه عبدالله انصاري از بزرگ‌ترين عارفان فارسي‌زبان كه يد طولايي در نثر فارسي و سجع دارد، مرگ را خوش‌تر از همنشيني با انسان‌هاي دون مي‌داند. او مي‌گويد:

از مرگ بتر صحبت نااهل بود. اما اوج نگاه عرفاني به مرگ را در سروده‌هاي مولوي مي‌توان يافت. او در يكي از زيبا‌ترين شعرهاي فارسي مي‌گويد:

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر كه مرا درد اين جهان باشد

مولوي كه در بسياري از سروده‌هايش، با زباني شيرين و در عين حال با نگاهي انديشمندانه بحث معادگرايي را مطرح كرده است، در ادامه همين شعر، شاه بيت خود را چنين مي‌سرايد:

كدام دانه فرورفت در زمين كه نرست؟
چرا به دانه انسانت اين گمان باشد؟

سعدي نيز نگاهي اخلاق‌گرايانه به مقوله مرگ دارد. او كه استاد اخلاق است، حتي از مرگ دشمنش نيز خوشحال نمي‌شود و مي‌گويد:

مرا به مرگ عدو جاي شادماني نيست
كه زندگاني ما نيز جاوداني نيست

اين‌ها تنها قطره‌اي از اقيانوس بيت‌ها، شعر‌ها، نثر‌ها، حكايات و داستان‌هايي است كه در ادبيات فارسي درباره موضوع مرگ نگاشته شده است و اين حجم عظيم نشان مي‌دهد، اديبان ما نيز در طول تاريخ مثل هر انسان ديگري، نه‌تتنها همواره دغدغه مرگ را در سر داشته‌اند؛ بلكه آن را با بياني هنري در آثارشان متجلي كرده‌اند.

منبع : سايت تبيان

براي مشاهده اشعار رودكي كليك كنيد

براي مشاهده اشعار فردوسي كليك كنيد

براي مشاهده اشعار ناصر خسرو كليك كنيد

براي مشاهده اشعار مولوي كليك كنيد

براي مشاهده اشعار بوستان سعدي كليك كنيد

براي مشاهده اشعار گلستان سعدي كليك كنيد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد