شاعر : رضا اسماعيلي
۱
ماه رمضان، شروع «َحّوِل حال» ست
روي دل ما ، تبسمي از بال ست
همبال فرشتهها شدن آسان ست
در ماه خدا، كه سيب شيطان كال ست
۲
آمد رمضان و روزه داري كرديم
رودي ز دعا، به سينه جاري كرديم
لبهاي عطش تبار خود را با شوق
با شبنم عشق ، آبياري كرديم
۳
آمد رمضان و از «بدن» كوچيديم
با نام خدا، ز كوي «من» كوچيديم
در كوثر عشق او طهارت كرديم
از دام گناه اهرمن كوچيديم
۴
حال دل خويش را كمي بهتر كن
ماه رمضان ، به نان و خرما سر كن
با غربت سفرههاي خالي بنشين
افطار و سحر، به شيوه حيدر كن
۵
آمد رمضان و دست بابا خاليست
از شادي روزه ، قلب سارا خاليست
شرم ست نصيب سفره ي ما ، زيرا
افطار و سحر ، ز نان و خرما خاليست !
۶
ماه رمضان و سفرههاي رنگين
هفتاد مُدل غذاي چرب و شيرين
تن پروري و شكم چراني ، عشقست
ما را چه به كار سفره هاي مسكين ؟!
۷
ماه رمضان و تن چراني عشقست
از باغ وجود ، باغباني عشقست
شيپور اذان و سفره ي آماده
از خوان شكم عقب نماني ... ؟ عشقست
۸
ماه رمضان و رخوت و خميازه
بر خوان شكم ، حضور بي اندازه
هنگام سحر ، ز فرط ِخوردن ، مُردن
تبريك عزيز ! اين شروع تازه !
۹
آمد رمضان و حال خوبي دارم
روي لب خود ، سوال خوبي دارم
ميخواهم از آسمان بپرسم : پرواز ؟
اي دل ! تو بگو: سوال خوبي دارم ؟
۱۰
ماه رمضان ، فروغ يك آغاز ست
در آبي آسمان ، پر پروازست
درهاي زمين به روي شيطان بسته ست
درهاي بهشت ، باز ِ باز ِ بازست