![]()
يادداشت زير را مسعود فراستي به مناسبت سالگرد درگذشت احمد شاملو نوشته است :
شاملو هنوز برايم مساله است. او را از ديرزمان ميشناسم و بسياري از شعرهايش را دوست داشته و هنوز دوست دارم. هنوز شبهاي شعر قبل از انقلاب را به ياد دارم. شاملو را و حالش را و تعرض قوياش را به خودفروختگان و روشنفكرنمايان رژيم شاه، و ساعدي را كه به نظرم بهترين قصهنويس آن دوران بود و اين دوران. حيف او كه چونان رفت.
شاملو هم شاعري بزرگ بود، هم محققي جدي و خستگيناپذير، هم مترجمي توانا و سمت و سودار و دقيقتر، قلندري در عرصه فرهنگ و هنر ملي و «متعهد» و بيشتر.
شاملو را به خاطر فرديتش- كه بس نادر بود و هست- احترام ميگذارم و به خاطر جمعيتش. فرديت و جمعيتي پرشر و شور در راستاي هم؛ با حساسيت انساني عميق. دفاعش از انسانيت و ايمانش به انسان چنان بود كه هر ويراني را نشاني از غياب او ميدانست و حضور انسان را آباداني، و حضورش چونين بود.
همين نگاه- و باور- بود كه از مدافعان دروغين مردم- چپها- فاصله گرفت و از سياست. اما همچنان در كنار مردم «كوچه» و در فرهنگ و هويت ملي اين سرزمين ماند و ستيزه كرد مدام با جهل و خرافات، با فقر و زبوني و با كيش شخصيت. كژيهاي فردوسي را هم تاب نميآورد چه رسد به ديگران. نقد ميكرد بيمحابا و آماده نقد شدن بود و به ندرت «منزده» شد.
شاملو هميشه مساله داشت و درد، و از فرو رفتن در دام بيدردان و ازخودبيگانگان تن زد. روانش شاد و يادش گرامي.
براي مشاهده اشعار احمد شاملو كليك كنيد
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد