گفت و گو با محمدعلي بهمني

مشاور شركت بيمه پارسيان

گفت و گو با محمدعلي بهمني

۳۳ بازديد

  ترانه بي حرمت شده است

محمدعلي بهمني حالا در مرز 70 سالگي يكي از شاعران و غزالسرايان به نام و پرطرفدار است با چندين مجموعه غزل و شعر آزاد. اما بخشي از شهرت اين شاعر معاصر حتما به ترانه هاي او مربوط است كه هم در سال هاي دور و نزديك توسط خوانندگان مختلفي خوانده شده است و هم در قالب كتاب به مخاطبان عرضه شده است. حتا گاهي يكي از غزل هاي او هم براي خوانده شدن توسط خوانندگان موسيقي پاپ انتخاب شده كه بي شك به واسطه نوع زبان و صميميت بيان موجود در آن هاست. با او كه در سال هاي گذشته همواره دغدغه ترانه را داشته و علاوه بر سرايش، گاه با حضور در رويدادهاي مرتبط با شعر. گاه با چاپ كتاب و برگزاري كارگاهي در تحليل و بررسي ترانه جوان كشور و حتي گاه با اعتراض هايش اين دغدغه را بروز داده است به گفت و گو نشستيم.

در طول تاريخ ترانه سرايي، ترانه هاي زيادي داريم كه تأثيرهاي اجتماعي و سياسي بر مردم داشته اند ترانه هايي كه علاوه بر تأثيرات سياسي و اجتماعي هنوز در خاطره جمعي مردم مانده است. دليل ماندگاري اين ترانه ها چيست؟

به نظرم در هر صورت خواننده ترانه بايد حنجره ملي داشته باشد و شاعرش هم كلامي كه انتخاب مي كند براي حنجره اي انتخاب كند كه براي پسند همه مي خواند. نه ترانه اي كه تنها براي پسند خاص باشد به اين دليل است كه ترانه هاي خوب كم اتفاق مي افتد؛ يعني ترانه هايي كه ماندگار شود و بعد از سال ها همچنان در خاطره جمعي مردم بماند.

اگر حافظه خود را مرور كنيد مي بينيد ترانه هايي خوانده شده اند كه ده ها سال از خلق آن ها مي گذرد اما همچنان با ما هستند دليل اين موضوع هم يك چيز مي تواند باشد و آن اين است كه شاعر و خواننده و آهنگساز به پسند ملي نگاه كرده است، اگر بخواهيم از اين ترانه صحبت كنيم جزو ايده ال هايي است كه امروز كم اتفاق مي افتد و شايد شرايط اتفاق افتادن آن بايد فراهم شود.

دليل اين كه ترانه خوب كم اتفاق مي افتد چيست؟ براي رسيدن به ترانه هايي ماندگار چه كارهايي مي توان انجام داد؟ در واقع مسئوول اين موضوع كدام نهاد است؟

براي خلق ترانه ماندگار مديريت فرهنگي بايد در اين راستا گام بردارد. اما اين طور نيست كه ما بنشينيم و عزيزاني كه در حول و حوش ما هستند و امكانات ترانه گفتن دارند سراغ ما بيايند همه در اين شرايط قرار ندارند كه ترانه خوب بگويند زماني مي خواهيم كسي ترانه خوب بگويد اما اين توانايي را ندارد. صرف اين كه كسي مي تواند ترانه بگويد كه نمي شود. ترانه خوب مهم است. خيلي از استعدادهاي ما در استان هاي ديگر وجود دارند، اما از خيلي چيزها بي خبر هستند.

آن ها امكانات اين كه اين ترانه را به دست خالقان ديگري برسانند ندارند. مساله اي كه وجود دارد توجه به كساني است كه در مركز هستند، بخش عظيمي از ترانه هايي كه در دست مان نداريم ترانه هاي بسيار خوبي هستند كه به دست ما نمي رسند.

خوشبختانه نق زدن هاي خود من درباره همين موضوع باعث شد كه امسال جشنواره شعر فجر براي ترانه فراخوان داد و بسياري ترانه از گوشه كنار كشور آمد. قبل از آن هم به درخواست خود من جشنواره شب هاي شهريور هم اين كار را كرد و روشن تر شد كه چقدر در شهرستان ترانه سرايان خوبي داريم كه نمي شناسيم. حالا كه اين كار را بنيان نهاده ايم معلوم شد چقدر صداي شعري خوب داريم كه شرايط آمدن به مركز ندارند. همه اين ها چيزهايي است كه مديريت فرهنگي سال هاي سال به آن توجه نداشته است. شايد پيشنهاد مي شد اما كسي نبود كه اين پيشنهادها را حداقل به گوش تصميم گيرندگان برساند. با اين كار قصد داريم كه ترانه امروز را به گونه اي پيش ببريم كه صداهايي كه شنيده نشده شنيده شوند.

با اتفاقي كه افتاده خيلي از اين چهره ها ترانه هايشان در شوراي ترانه صدا و سيما مطرح شد. خيلي از برندگان آن ها چهره هاي شناخته شده نبودند اما حالا اين حركت باعث شد كه ناشناخته ها مطرح شوند. اتفاقي كه بايد از سال هاي پيش مي افتاد. حالا اتفاق افتاده كه به سهم خود اتفاق فرخنده اي است.

با اين حركت به دنبال كشف چهره هاي تازه اي در ترانه بوديد، آيا اين اتفاق افتاد؟ آيا فقط اين را كم داشتيم؟

با اين حركت بسياري از ترانه سرايان ديده شدند كه حرف هاي زيادي براي گفتن داشتند ولي امكان حضور در عرصه هايي كه ديده شوند برايشان فراهم نبود. حالا مي دانيم كه ترانه سراهاي بسيار خوبي داريم و بايد از آن ها استفاده كرد. گام بعدي تشكيل بانك ترانه است تا كارهاي آن ها مستقيماً به شوراي ترانه بيايد و ساختار طبيعي را طي كند. صدا و سيما اين بانك ترانه را دارد و ترانه ها در آن شورا انتخاب مي شوند و در دسترس آهنگسازان قرار مي گيرند. با اين حركت، كار شهرستاني ها اجرا مي شود ولي بايد حركت ديگري هم در آن باشد كه براي خود ترانه سرا شرايطي فراهم كنند تا بعد از اين كه كار او را پذيرفتند بيايد بالاي سر كار خودش باشد؛ اين حركت حس ترانه را حفظ خواهد كرد. به هر حال حركت مهم اين است كه تشكيل بانك ترانه بايد در مركز موسيقي نيز فراهم شود، بايد شرايطي فراهم كنند تا ترانه سراها كارهايشان را ارسال كنند و اين بانك تشكيل شود تا ظرفيت ترانه مان را بيشتر كشف كنيم.

اين كه بانك ترانه راه بيافتد تاثيري در مساله مميزي دارد؟ به نظرتان با اين حركت اتفاقا ترانه با محدوديت بيشتري مواجه نخواهد شد؟

به عقيده من اگر اين باشد آن يكي هم درست مي شود. شوراها با يك نگاه كارشناسي بايد به كارها نگاه كنند. اين ها كارشناسند مميز نيستند كه دلشوره كار را داشته باشيم متاسفانه نگاهي كه وجود دارد اين است كه اين ها را مميز مي بينيم. در حالي كه كار اين ها اين است كه جلو كارهاي ضعيفي را كه به شوراها مي آيند مي گيرند. من مخالف اين نيستم و اين ايده آل را دارم كه هر كسي هر حرفي را مي خواهد بزند اما هر چيزي حرمتي دارد. من مخالف اين هستم هر حرفي را در ترانه بزنيم. بايد روي هر حرفي مكث كرد به هر حال خانواده ها هم حق دارند كه چيزهايي را نخواهند بشنوند، اگر به كارشناسي بيانديشم به اين چيزها فكر مي كنيم. اگر از گوشه و كنار ترانه هاي خوب بيايد. كارهاي بسيار خوب در آن وجود دارد. الان مشكل بچه هاي ترانه سرا بي حرمت شدن ترانه است؛ واژه مقدسي مانند عشق به لجن كشيده مي شود و درك دروني از عشق وجود ندارد؛ و گر نه اگر كسي تجربه دروني از عشق داشته باشد اجازه تعرض به خود نمي دهد.

الان اين طور شده كه در ترانه ها اگر كسي بخواهد كسي را ترك كند. او را بي حرمت مي كند. ترانه بي حرمتي را رواج نداده. ترانه آمده پيام رسان عشق و شرايط اجتماعي انسان باشد؛ ولي همه را با حرمت كلام مي گويد.

بنابراين مشكلي كه هست اين است كه كارشناسي را به شكل مميزي نگاه مي كنند. در حالي كه اين طور نيست بايد در اين شوراها باشيد و ببينيد كه كارشناساني كه ترانه هاي ضعيف مي خوانند خودشان نمي توانند ديگر شعر يا ترانه خوب بگويند. روح و جسم شان خراب مي شود. يك يا دو كار خوبي كه در اين حجم كار هست خستگي ما را در مي برد و به طبع خستگي جامعه را هم در مي برد.

محمدعلي بهمني

پرسش آخر اين كه امروز از ترانه در بسياري از تيتراژهاي سريال هاي تلويزيوني - به صورت مدي- استفاده مي شود. آيا اين به نوعي سفارشي نويس نيست؟

نه به نظرم اين طور نيست چرا كه فضاي كاري كه بايد شعري و ترانه اي گفته شود به ترانه سرا آگاهي داده شده است. ولي به او واژه پردازي نمي دهند. شرايطي كه اشاره مي كنيد وقتي به وجود مي آيد كسي واژه ها را هم به شما ديكته كند. آن وقت مي توان گفت كه سفارشي نويسي است. اما در كارهايي كه صورت مي گيرد. ترانه سرا با كلام مي خواهد فضا را ترسيم كند و اين اتفاق فرمايشي بودن براي او رخ نمي دهد.

ترانه هايي از محمدعلي بهمني:

*

ساده بگم، ساده بگم، ساده بگم دهاتي ام

اهل همين نزديكيا همسايه ي روشني و هم خونه تاريكيا

ساده بگم، ساده بگم، بوي علف مي ده تنم

هنوز همون دهاتي ام، با همه شهري شدنم

باغ غريب ده من، گلاي زينتي نداشت

اسب نجيب ده من، نعلاي قيمتي نداشت

اما همون چار تا ديوار، با بوي خوب كاگلش

اما همون چنتا خونه، با مردم ساده دلش

براي من كه عكسمو، مدتيه تو آب چشمه نديدم

براي من كه شهري ام، از اون هوا دل بريدم

دنيايي كه ديدن اون، اگر چه مثل قديما، راه درازي نداره

اما مي دونم كه ديگه دنياي خوب سادگي، به من نيازي نداره

*

من زنده بودم اما انگار مرده بودم

از بس كه روزها را با شب شمرده بودم

يك عمر دور و تنها، تنها به جرم اين كه

او سر سپرده مي خواست من دل سپرده بودم

يك عمر مي شد آري در ذره اي بگنجم

از بس كه خويشتن را در خود فشرده بودم

در آن هواي دلگير- وقتي غروب مي شد

گويي به جاي خورشيد من زخم خورده بودم

وقتي غروب مي شد، وقتي غروب مي شد

كاش آن غروب ها را از ياد برده بودم.

منبع : سايت تبيان

براي مشاهده اشعار محمدعلي بهمني كليك كنيد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد