شعري از سيد حميدرضا برقعي

مشاور شركت بيمه پارسيان

شعري از سيد حميدرضا برقعي

۲۸ بازديد

تا كي غروب جمعه ببينم كه مادرم

شاعر : سيد حميدرضا برقعي

ساعات عمر من همگي غرق غم گذشت
دست مرا بگير كه آب از سرم گذشت

مانند مرده اي متحرك شدم، بيا
بي تو تمام زندگي‌ام در عدم گذشت

مي خواستم كه وقف تو باشم تمام عمر
دنيا خلاف آن چه كه مي خواستم گذشت

دنيا كه هيچ، جرعه آبي كه خورده ام
از راه حلق تشنه ي من، مثل سَم گذشت

بعد از تو هيچ رنگ تغزّل نديده ايم
از خير شعر گفتن، حتّي قلم گذشت

تا كي غروب جمعه ببينم كه مادرم
يك گوشه بغض كرده كه اين جمعه هم گذشت

مولا شمار درد دلم بي نهايت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا براي لحظه اي آرام مي شوم
ساعات خوب زندگي ام در حرم گذشت


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد