شعر سياوش اميري در بزرگداشت روز مبعث

۳۱ بازديد

و شب مي شكست و بُت جهل ها
و خوفي به دل هاي نا اهل ها

امين دَم زند از خداي جهان
خداوند بخشنده مهربان

خدايي كه لال و كر و كور نيست
خدايي كه از بنده اش دور نيست

خدايي كه داناي دانا بُوَد
كه بر هر چه خواهد توانا بُوَد

خدايي كه جّن و بشر آفريد
و بس گونه ها جانور آفريد

خدايي كه نور است و نور است و نور
خدايي كه عقل آفريد و شعور

خدايي كه داننده رازهاست
خدايي كه در صدر آغازهاست

خدايي كه گويد بشو - مي شود
خدايي كه بر مُرده جان مي دهد

خدايي كه باشد مجيد و صمد
خداوند يكتا ، خداي اَحد

خدايي كه فضل اش به آدم رسيد
در او روح پاك خودش را دميد

كه داناي دانا شود آدمي
به هر چه توانا شود آدمي

شود وارث ملك و مال خدا
شود چيره بر ارض و كّل سَما

شود جانشين خدا در زمين
بكوشد همي تا دَمِ ِ واپسين

به لطف خدا پادشاهي كند
به خود گر بيايد خدايي كند

چنين گفته ها از محمّد(ص) عجب
و شد عيد ما بيست و هفت رجب

برانگيخت او را خداي بزرگ
و شد ختم پيغمبران سترگ

و شد مصطفاي امين (ص) راهبر
چه لطف كريمانه‌اي بر بشر

و نيكوترين فرد در خُلق و خو
و لايق ترين بنده در گفتگو

كه اِقراء - بخوان اي محمّد (ص) بخوان
به نام خداوند جان و جهان

همانكس كه پرورد و هم آفريد
همان قادر بي شريك و وحيد

كه از پاره اي خون بشر ساخت او
و زان پاره خون بس گُهَر ساخت او

- بخوان اي محمّد (ص) رسول شريف
كه پروردگارت بُوَد بس لطيف

بياموخت او از كَرَم بر بشر
علومي كه هرگز نبودش خبر

كه انسان خليفه شود در زمين
بگويد خدا بر خودش آفرين


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد