
اشعاري از روزبه صالحي، حميدرضا شكارسري، سيد حسين جعفري، كروب رضايي، حميدرضا اقبالدوست ، شمس لنگرودي و شهاب مقربين.
ارتشي از آچارروزبه صالحي:
ارتشي از آچار
چكش به دست
دوره ام كردند
تهديد كنان
دو انبردست به گوش هايم مي آويزند
و جامي از گازوييل را
قطره قطره
به كامم مي ريزند
مستانه در لوله هاي نفت غوطه مي خورم
من كه با گيتا نوازي گنجشكان
و نوازش خورشيد
بر نت هر برگ
هر گلبرگ
بر سرسره ي باران
گيج رويا بودم
در تبعيد گاه صنعتي خويش
خو گرفته با بوي دوده و خاك
سعي مي كنم
زبان رنگ ها را به خاطر بياورم
تا شعري پنهاني بسرآيم
با بسامد لبخند
از تكثير ستارگان و صداي زنجره ها
در شب اشباح
اشباحي از فلز
كه در خلوت گاه گاه من
با هجومي به ناگهان و هوسباز
روح مرا
اره مي كنند
«...»
پنجره ترس دارد
وقتي مي تواند مرا از طبقه ي چندم
پرت كند بيرون
پنجره ترس دارد
وقتي پرنده اي بر لبه اش نمي نشيند
و سوسك ها بي تعارف از آن عبور مي كنند
پنجره ترس دارد
وقتي سال به سال
حسن يوسف را به ديدار آفتاب نمي برد
و پنجره ترس دارد
وقتي بالاخره بهار را
مي ريزد در اتاق
اما من سال هاست از ترس سوسك ها
حسن يوسف را بغل گرفته ام و
از پنجره زده ام بيرون
سرم را كه بر مي گردانم
دلهره ي امتحان مي لرزد در نفسم
راه هاي پشت سر ناخواناست
و دفترم سفيد و
حسابم پاك
يادم نمي آيد
مشق هايم را
از روي دست كدام زمستان نوشته ام
هيزم شكن
دارم به داس فكر مي كنم
وقتي درخت را به منقار مي گيرد!
اين همه چوب خشك
سينه سير نكرده
مي شكنند
براي پريشاني موهاي جنگل
قيچي كافي نيست
اين طفل از آرايشگر مي ترسد
رد پا
به اثر انگشتم فكر مي كنم
و شباهت اش
با دايره هاي تو در توي درخت هاي بريده شده
راستي
چند ساله بودم
كه از ريشه هايم
جدا شدم؟
شمس لنگرودي:
دور از تو
رودي كوچكم
قفل اسكله را مي بوسم
توقع دريايي ندارم.
دور از تو
فواره ي بي قرارم
پرپر مي زنم
كه از آسمان تهي
به خانه ي اولم برگردم.
چگونه گهواره با ناآرامي ...
شهاب مقربين:
چگونه گهواره با ناآرامي
ميخواهد آرامت كند
پيوسته روي اين گُسَل
كسي
خانهام را ميلرزاند
منبع : سايت تبيان
براي مشاهده اشعار شهاب مقربين كليك كنيد