اسطوره سازي حافظ

مشاور شركت بيمه پارسيان

اسطوره سازي حافظ

۴۰ بازديد

  حافظ درآمد

حافظ نمونه تمام عيار يك ايراني مسلمان هوشمند است و اين نمونگي خود را به بهترين وجه در هنر خويش بيان كرده همين است كه ديوان او دل نامه ، روح نامه ، آيينه جان بيني وجهان بيني است . حافظ حافظه ي ماست .

وجوه امتياز

نخستين وجه امتياز و اهميت هنري حافظ در اسطوره سازي اوست . در آفريدن عوالم و احوال و اشيا و اشخاصي كه نه واقعي اند ، نه غير واقعي ، بلكه فرا واقعي اند . چنان كه اسطوره ها خود از واقعيت يا حقيقتي برين برخوردارند .

عظمت هنرمند بزرگ ، و تفاوت بزرگ (اعم از شاعر و غير شاعر) با كوچك در اسطوره سازي است . يعني نيرويي كه براي تصرف در واقعيت و سكه زدن واقعيت دارند . اين است كه حافظ همانند هستي نمونه وار خويش ، كه آينه دار طلعت و طبيعت يك ملت است ، موجودات نمونه واري مي سازد : پير مغان ( از تركيب پير طريقت و پير مي فروش )، دير مغان ( از تركيب خانقاه وخرابات ) ، مي (با سه چهره ي در هم تنيده ادبي ، عرفاني ،انگوري ) رند ( از تركيب انسان كامل صوفيه و گداي راه نشين درد نوش يك لا قبا ) مغبچه ، شاهد ،ساقي ، زاهد ، صوفي ، صومعه ، خانقاه ، مسجد و خرابات .حتي جام و ساغر ، لعل و گوهر و مشك و نافه باد صباي شعر او ابعاد اساطيري دارد . چنان كه پياله و جامش هم عادي نيست . جام جهان بين جم است . رنگ ها ، بوها ، طعم ها ، دين ها ، گفتني ها و شنيدني هاي ديوان حافظ با دنياي خارج فرق دارد ، نه اين كه مخالف با آن باشد ، بلكه آرماني تر ، مثالي تر و ابدي تر است . حتي اگر سرچشمه ي آب ركناباد فرو خشكد و گلگشت مصلا را بپژمرد ، ساقي حافظ هم چنان مي باقي مي پيمايد و بزم او با نزهتگاه هاي جنت رضوان هم چشمي مي كند . آري اسطوره هاي حافظ در اشاره ي او به اساطير ايران يا در اشاره اش به شخصيت هاي تاريخي يا قصص قراني نيست . ولي اسطوره هاي واقعي او بر ساخته هاي طبع خود اوست و يا اگر در فرهنگ و هنر پيش از او اسطوره هاي نيمه كاره يي بوده اند نظير مي مغان ، رند و خرابات ، او به اسطوره تمام عيار تبديلشان مي كند .

اسطوره سازي شاعر و هنرمند

به اين نكته اشاره كرديم كه شاعر و هنرمند بزرگ اسطوره ساز است . فردوسي از شاهان ، يلان ، پهلوانان و شكوه ايران باستان اسطوره مي سازد . عنصري از فتح و غزاي محمود ، منوچهري از گل و باغ و اسب ، بهار و طبيعت ، ناصر خسرو از پند و تبليغ و زهد ، خيام به قول سپهري از فرصت سبز حيات ، سنايي از طهارت و تهذيب نفس ، مولوي از شمس و وحدت وجود و سعدي از اخلاق و عشق اسطوره مي سازند

بعضي از شاعران اسطوره نمي سازند بلكه افسانه مي سرايند يا اسطوره ها و افسانه هاي موجود را بازسازي و بازآفريني مي كنند نظير نظامي ، امير خسرو و جامي .

اما حافظ يك تنه از مبارزه با ريا ، محتسب و غم زمانه و حتي نرسيدن وظيفه و در يك كلام از زندگي و همه ي مظاهرش اسطوره مي سازد و ما از وراي منشور معجزه نماي شعر او زندگيمان را رنگين تر و زيستني تر ، شادي هامان را ماندگار تر ، اندوهمان را سبكتر و آرزوهامان را بر آمدني تر مي يابيم .

ديوان حافظ يك مجموعه ي ادبي صرف نيست ، فراتر از ادبيات است . زندگي نامه ي ماست چه جست و جوهاي عالمانه يي كه صرف رد يابي پيشينه ي مكتب فلسفي و مذهب كلامي و فرقه ي عرفاني حافظ شده و راه به جايي نبرده است .

رند در انديشه ي حافظ

رند از بر ساخته هاي اساطيري حافظ است مثل پير مغان و جام جم . حافظ در ساختن رند انگيزه ها و الگوهاي متعددي داشته است از يك سو انسان كامل را از عرفان مي گيرد و از سوي ديگر رند را به معناي قديمي اش كه شخصي لاابالي يك لا قباي آسمان جل است و در عين حال آزاده و گردنكش است و در برابر ارزشهاي تحميلي و دروغين طغيان مي كند . انگيزه ي ديگرش ميل به آفريدن شخصيتي است در برابر زهد كه نقطه ي مقابل زاهد باشد . در تحليل آخر رند را به صورت خويش مي پردازد و همه ي آرزوهاي خود را كه مي خواهد آزاده ، بي قيد ، وارسته و ملامتي باشد در شخصيت ملامتي و قلندروار او باز مي آفريند .حافظ از آن جا كه مي خواهد اهل تساهل و توكل ، اهل ظرافت و زيبايي هاي زندگي ، اهل نياز و شكسته دلي در برابر خداوند و از همه مهمتر اهل عشق باشد ، رند را با همين صفات مي سازد . رند او هم چون خود او نظرباز ، نكته گو ، بيزار از زهد و ريا و و منكر طمطراق دروغين و نام و ننگ و تقواي مصلحتي و جاه و مقام بي اعتبار دنيوي است . در يك كلام حافظ در جامه ي رند و رندي شخصيتي مي سازد پادزهر تكلف ، پادزهر ريو و ريا و سراپا اميدوار و پاكباز و عشق انديش و جسورانه انديش و نه زبون انديش .

در يك جا رندي را برابر با عشق مي گيرد :

زاهد ار راه به رندي نبرد معذورست عشق كاريست كه موقوف هدايت باشد

رند كلمه ي پربار شگرفي است و در ساير فرهنگ ها و زبان هاي قديم و جديد جهان معادل ندارد . تا كمي پيش از حافظ و حتي در زمان او هم معناي نامطلوب و منفي داشته است . چنان كه امروزه هم ، بعد از آن همه مساعي حافظ درباره رند به صورت كهنه رند ، مرد رند ، خر مرد رند ، در آمده است . معناي اوليه رند برابر با سفله و اراذل و اوباش بوده است .حافظ از آن جا كه نگرشي ملامتي داشت و هر نهاد يا امر مقبول اجتماعي و هم چنين هر نهاد يا امر مردود اجتماعي را با ديد انتقادي و ارزيابي دوباره مي سنجيد ، رند را از زير دست و پاي صاحبان جاه و مال و مقام و از صف نعال بيرون كشيد و با خود هم پيمان و هم پيمانه كرد . رند در ديوان او " زقعر چاه برآمده به اوج ماه رسيد"

حافظ رند انسان كامل

چنان كه اشاره شد حافظ نظريه ي عرفاني انسان كامل يا آدم حقيقي را از عرفان پيش از خود گرفت و آن را با همان طبع آفرينشگر اسطوره ساز خود بر رند بي سر و سامان اطلاق كرد و رندان تشنه لب را ولي ناميد .

رندان تشنه لب را آبي نمي دهد كس گويي ولي شناسان رفتند از اين ولايت

شرح مقام رند با آن گذشته و امروز ننگين ولي با آن شأن و شكوه درخشان كه در ديوان حافظ دارد به راستي دشوار است . رند انسان برتر يا انسان كامل يا بلكه اوليا الله به روايت حافظ است و اگر تصويرش از لابلاي اشعار او درست فرا گرفته نشود ، مهمترين پيام و كوشش هنري – فكري حافظ نامفهوم خواهد ماند.

كلمه ي رند و رندي در حدود هشتاد بار در ديوان حافظ به كار رفته است و اگر اشاره هاي او به رند و رندي را بدون اين دو كلمه هم در نظر بگيريم سيماي واضحي از رند و رندي در ديوان او ترسيم شده است .

زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه رند از ره نياز به دارالسلام رفت

خلاصه

هنر حافظ در اسطوره سازي وي از امور روزمره يي است كه حتي ممكن است در جامعه بي ارزش و كم اهميت باشد . تمامي شاعران و هنرمندان بزرگ به اسطوره پردازي پرداخته اند و گاه بعضي از شاعران به افسانه سرايي روي آورده اند اما در اين بين حافظ همه ي مظاهر زندگي را به اسطوره تبديل مي كند . شيوه ي ملامتي كه وي درپيش گرفته است باعث گرديده اصطلاحاتي جديد را وارد غزل هايش سازد و در اين امر به موفقيت چشمگيري دست يافته است .

منبع : سايت تبيان

براي مشاهده اشعار حافظ كليك كنيد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد