دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۸ ۳۲ بازديد
بيهوده نه از زياد و كم حرف زديم
نه لحظه اي از شادي و غم حرف زديم
تا صبح من و خدا نشستيم و فقط
درباره تنهايي هم حرف زديم
***
تنها به تو فكر مي كنم زيرا تو...
تنها به تو فكر مي كنم اما تو...
تو تو تو تو تو تو تو تو تو تو
تنها به تو فكر مي كنم تنها تو
***
پشت سر و رو به رو غبار خالي است
تنهايي من پر از قطار خالي است
در هر كوپه هزار كوه سنگين
در هر كوهي هزار غار خالي است
***
آمد به سر قرار تنهايي من
به كوپه اي از قطار تنهايي من
آمد چمدان به دست ارام نشست
تنهايي تو كنار تنهايي من
براي مشاهده اشعار جليل صفربيگي كليك كنيد