دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۷ ۳۰ بازديد
ارتش، چرا ندارد! (طنز)
شاعر : علي اصغر شيري
خدمت شبيه يك درد اصلاً دوا ندارد
بايد معاف باشي، چون او كه پا ندارد
وقتي كه قورمهسبزي بوي چمن گرفته
سرباز يا مريض است يا اشتها ندارد
وقتي غذا ندارد طعمي بهغيرِ كافور
يك لحظه خواب شيرين گردان ما ندارد
از بسكه توي پوتين پاها مچاله گشته
سرباز احتياجي به سنگپا ندارد
آنكادر كل گردان بد نيست، افتضاح است
فرمان ايست، از نو... اصلاً صدا ندارد
از بس به دور پرچم سربازها دويدند
حمام و دستشويي امروز جا ندارد
در دستشوييِ هنگ سرهنگ مار ديدهست
گفتم: كه ميميترسم، گفتا: بيا، ندارد
گفتم: جناب سروان، آخر چرا؟ چگونه؟
با يك لگد به من گفت: ارتش چرا ندارد
منبع : سايت تبيان