دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۷ ۳۴ بازديد
سوال : مولوي چه نوع گرايش مذهبي داشته است؟ سني بوده يا شيعه؟ لطفا با ذكر بيتي يا شعري از او اين مطلب را ثابت كنيد. متشكرم
پاسخ : با سلام خدمت شما همكار عزيز و دوستداشتني !
با توجه به سؤالي كه كردهايد متوجه علاقه ي وافر شما به تاريخ ادبيات شدم كه انشاءالله كتابي را در اين باره به شما معرفي كرده تا تهيه و مطالعه بفرماييد . . . به هر حال شكي نيست كه گرايش مذهبي مولانا نيز مانند سعدي به اهل سنت بوده است. استاد بديع الزمان فروزانفر در مقدمه ي كتاب مثنوي مولانا ( چاپ بر اساس نسخه ي نيكلسون) ميگويد : بر اساس گفته ي بعضي بزرگان و دانشمندان ادب، نسب و سلب مولانا از پدر به ابوبكر (لعنه الله عليه) ميرسد و شايد به دليل خفقان شريعت و مذهب در آن زمان خود اين موضوع، دليل خوبي براي گرايش مذهبي او به اين سنت بوده باشد. هرچند كه ما از اهل سنت دل خوشي نداريم ولي در هر صورت اين مطلب ممكن است علايق به اين دو شاعر بزرگ و نامدار ما را كمرنگ تر نموده و از تعداد طرفداران به شعر و ادب پارسي بكاهد. منصفانه اين است كه اين دو شاعر بزرگ و نامي ما سرآمد شاعران و نويسندگان زبان و ادب پارسي ميباشند كه اشعار غني، پرمعنا، زيبا و كارسازشان آنچنان بر دل مينشيند گويي روح آدمي را به آرامش و سپاس از معبود خويش فرا خوانده و زمزمه ي افتخار و غرور ايراني و پارسي بودنش را از ذره ذره ي جانش ميشنود. واقعيت اين است كه مولانا بسيار بسيار كم از گرايشهاي مذهبي خود در اشعار بلند عرفاني و حكايتهاي پر معنايش سخن به ميان ميآورد و در اين بين فقط در چند حكايت كتاب « مثنوي » ، از مدح آن سه ملعون و عايشه (لعنه الله عليهم اجمعين) سخن به ميان ميآورد. و البته مدح امير مؤمنان علي (ع) و علاقه وافر او به ايشان را نيز نبايست از ياد ببريم. اين مقدمه را لازم ميدانستم خدمت شما عرض كنم چرا كه خدايي نكرده اين مسئله از شخصيت عرفاني و بالاي مولانا و ارزش خلق بزرگترين و زيباترين آثار شعري او چيزي كم نكند. بله ميتوان گفت كه مولانا سني بوده و كسي هم منكر آن نيست و ما هم اميدواريم همان علاقه به اميرمؤمنان علي (ع) او را در آن دنيا ناجي باشد. آن هم به خاطر تلاشها و خدمات عظيم او به زبان و ادب پارسي و فرهنگ ايران زمين . . . استاد دكتر عبدالحسين زرينكوب در اين باره ميگويد : [ مثنوي البته كتاب تعليم است : تعليم طزيقت براي نيل به حقيقت. اما نزد مولوي شريعت نيز از گذرگاه طريقت دور نيست. از اين رو عجب نيست كه شاعر گاه در جستجوي حقيقت شيوه ي اهل شريعت را پيش گيرد. درست است كه مثنوي سخن اهل جدال و اهل كلام نيست اما شاعر در آن مثل اهل كلام در اثبات عقايد و آراء اهل شريعت اهتمام دارد، با اين همه مثل اهل كلام نيست كه تنها يك مذهب و انديشه را درست بداند و حتي جرأت ميكند كه بگويد : « من با هفتاد و سه مذهب يكي ام » . . . در مثنوي مولانا بيشتر به اخلاق و تربيت نظر دارد و مثل يك شيخ تربيت ميكوشد كه خواننده را از خود بيرون بياورد و از او چيز تازه يي بسازد. . . ] پس چرا ما نتوانيم از اين اشعار عرفاني حكايات و تمثيلهاي زيبا مطلبي بياموزيم كه حتي راوي و شاعر و خالق آن (مولانا) كافر هم نيست بلكه مسلماني معتقد و فقيه و عارفي مسلم است. آري مقصودم همان روايت معروف از حضرت علي (ع) است كه ميفرمايند : دانش گمشده ي مؤمن است . پس آن را بياموز حتي اگر از نامسلماني باشد . . . آنچه شخصيت مولانا را براي ما بزرگ جلوه ميدهد گرايشهاي مذهبي او نيست بلكه تلاش بيوقفه ي او براي تهذيب و تربيت انسان است در خلق همچون مجموعه اي عظيم ! اميدوارم منظور مرا از اين همه عرايضي كه داشتم متوجه شده باشيد و توانسته باشم شما را در عين جواب به سؤالتان كمي با عقيده ي شخصي خودم درباره شخصيت ادبي چون مولانا آشنا كرده باشم. از سؤال موشكافانه و دقيق شما سپاسگزارم . انشاءالله به دليل ضعف در مقوله ي درس فيزيك مزاحمتان خواهم شد !! به اميد ديدار . . .
قطعه نوعي قالب شعري يا آرايه ادبي است كه طرز قرار گرفتن قافيهها در آن بدين صورت است كه « تمام مصرعهاي دوم هر بيت با يكديگر همقافيه هستند. » تعداد ابيات قالب شعري قطعه حدود 7 الي 10 بيت ميباشد و اصولا در آن براي بكار بردن پند و اندرز و نصيحت، بيان تمثيلها و حكايتها، مسائل اجتماعي و فرهنگي و ... به كار ميرود. اميدوارم در هر كجا كه هستيد موفق باشيد . . . با تشكر
با توجه به سؤالي كه كردهايد متوجه علاقه ي وافر شما به تاريخ ادبيات شدم كه انشاءالله كتابي را در اين باره به شما معرفي كرده تا تهيه و مطالعه بفرماييد . . . به هر حال شكي نيست كه گرايش مذهبي مولانا نيز مانند سعدي به اهل سنت بوده است. استاد بديع الزمان فروزانفر در مقدمه ي كتاب مثنوي مولانا ( چاپ بر اساس نسخه ي نيكلسون) ميگويد : بر اساس گفته ي بعضي بزرگان و دانشمندان ادب، نسب و سلب مولانا از پدر به ابوبكر (لعنه الله عليه) ميرسد و شايد به دليل خفقان شريعت و مذهب در آن زمان خود اين موضوع، دليل خوبي براي گرايش مذهبي او به اين سنت بوده باشد. هرچند كه ما از اهل سنت دل خوشي نداريم ولي در هر صورت اين مطلب ممكن است علايق به اين دو شاعر بزرگ و نامدار ما را كمرنگ تر نموده و از تعداد طرفداران به شعر و ادب پارسي بكاهد. منصفانه اين است كه اين دو شاعر بزرگ و نامي ما سرآمد شاعران و نويسندگان زبان و ادب پارسي ميباشند كه اشعار غني، پرمعنا، زيبا و كارسازشان آنچنان بر دل مينشيند گويي روح آدمي را به آرامش و سپاس از معبود خويش فرا خوانده و زمزمه ي افتخار و غرور ايراني و پارسي بودنش را از ذره ذره ي جانش ميشنود. واقعيت اين است كه مولانا بسيار بسيار كم از گرايشهاي مذهبي خود در اشعار بلند عرفاني و حكايتهاي پر معنايش سخن به ميان ميآورد و در اين بين فقط در چند حكايت كتاب « مثنوي » ، از مدح آن سه ملعون و عايشه (لعنه الله عليهم اجمعين) سخن به ميان ميآورد. و البته مدح امير مؤمنان علي (ع) و علاقه وافر او به ايشان را نيز نبايست از ياد ببريم. اين مقدمه را لازم ميدانستم خدمت شما عرض كنم چرا كه خدايي نكرده اين مسئله از شخصيت عرفاني و بالاي مولانا و ارزش خلق بزرگترين و زيباترين آثار شعري او چيزي كم نكند. بله ميتوان گفت كه مولانا سني بوده و كسي هم منكر آن نيست و ما هم اميدواريم همان علاقه به اميرمؤمنان علي (ع) او را در آن دنيا ناجي باشد. آن هم به خاطر تلاشها و خدمات عظيم او به زبان و ادب پارسي و فرهنگ ايران زمين . . . استاد دكتر عبدالحسين زرينكوب در اين باره ميگويد : [ مثنوي البته كتاب تعليم است : تعليم طزيقت براي نيل به حقيقت. اما نزد مولوي شريعت نيز از گذرگاه طريقت دور نيست. از اين رو عجب نيست كه شاعر گاه در جستجوي حقيقت شيوه ي اهل شريعت را پيش گيرد. درست است كه مثنوي سخن اهل جدال و اهل كلام نيست اما شاعر در آن مثل اهل كلام در اثبات عقايد و آراء اهل شريعت اهتمام دارد، با اين همه مثل اهل كلام نيست كه تنها يك مذهب و انديشه را درست بداند و حتي جرأت ميكند كه بگويد : « من با هفتاد و سه مذهب يكي ام » . . . در مثنوي مولانا بيشتر به اخلاق و تربيت نظر دارد و مثل يك شيخ تربيت ميكوشد كه خواننده را از خود بيرون بياورد و از او چيز تازه يي بسازد. . . ] پس چرا ما نتوانيم از اين اشعار عرفاني حكايات و تمثيلهاي زيبا مطلبي بياموزيم كه حتي راوي و شاعر و خالق آن (مولانا) كافر هم نيست بلكه مسلماني معتقد و فقيه و عارفي مسلم است. آري مقصودم همان روايت معروف از حضرت علي (ع) است كه ميفرمايند : دانش گمشده ي مؤمن است . پس آن را بياموز حتي اگر از نامسلماني باشد . . . آنچه شخصيت مولانا را براي ما بزرگ جلوه ميدهد گرايشهاي مذهبي او نيست بلكه تلاش بيوقفه ي او براي تهذيب و تربيت انسان است در خلق همچون مجموعه اي عظيم ! اميدوارم منظور مرا از اين همه عرايضي كه داشتم متوجه شده باشيد و توانسته باشم شما را در عين جواب به سؤالتان كمي با عقيده ي شخصي خودم درباره شخصيت ادبي چون مولانا آشنا كرده باشم. از سؤال موشكافانه و دقيق شما سپاسگزارم . انشاءالله به دليل ضعف در مقوله ي درس فيزيك مزاحمتان خواهم شد !! به اميد ديدار . . .
سوال : قطعه چه نوع شعري است؟
پاسخ : با سلام خدمت شما دوست گرامي و عذرخواهي به دليل تأخير در جواب دادن سؤالتانقطعه نوعي قالب شعري يا آرايه ادبي است كه طرز قرار گرفتن قافيهها در آن بدين صورت است كه « تمام مصرعهاي دوم هر بيت با يكديگر همقافيه هستند. » تعداد ابيات قالب شعري قطعه حدود 7 الي 10 بيت ميباشد و اصولا در آن براي بكار بردن پند و اندرز و نصيحت، بيان تمثيلها و حكايتها، مسائل اجتماعي و فرهنگي و ... به كار ميرود. اميدوارم در هر كجا كه هستيد موفق باشيد . . . با تشكر